کد مطلب:323162 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:296

مناظره علما با علی محمد و حکم ایشان در مورد او
كذالك حكیم علما را كه در بالای خط سید باب نوشته اند مندرج می دارم و هو هذا سید علی محمد شیرازی

شما در بزم همایون و محفل میمون در حضور نواب اشرف والا
ولیعهد دولت بی زوال اید الله و سدده و نصره و حضور جمعی از علمای اعلام اقرار به مطالب چندی كردی كه هر یك جداگانه باعث ارتداد شما است و موجب قتل و توبه ی مرتد فطری مقبول نیست و چیزی كه موجب تأخیر قتل شما شده است شبهه ی خبط دماغ است كه اگر آن شبهه رفع بشود بلا تأمل احكام مرتد فطری به شما جاری می شود حرره خادم الشریعة المطهرة (علی اصغر الحسنی الحسینی) (الواثق بالله الغنی ابوالقاسم الحسنی الحسینی) (سجع مهر علما)

و این مكتوب نیز از روی عكس عریضه ی ناصر الدین شاه مرحوم است كه در زمان ولایت عهدش بضمیمه ی دوسیه ی باب به محمد شاه نوشته شده و عكس خط هر سه موجود است

(قربان خاكپای مباركت شوم در باب باب فرمان قضا جریان صادر شده بود كه علمای طرفین را احضار كرده با او گفتگو نمایند حسب الحكم همایون محصل فرستاد با زنجیر از ارومیه آورده به كاظم خان سپرد و رقعه به جناب مجتهد نوشت كه آمده باادله و براهین و قوانین دین مبین گفت و شنید كنند جناب مجتهد در جواب نوشتند كه از تقریرات جمعی از معتمدین و ملاحظه تحریرات این شخص بی دین كفر و اظهر من الشمس و اوضح من الامس است بعد از شهادت شهود تكلیف داعی مجدا در گفت و شنید نیست لهذا جناب آخوند ملا محمد و آخوند ملا مرتضی قلی را احضار نمود و در مجلس از نوكران این غلام امیر اصلان خان و میرزا یحیی و كاظم خان نیز ایستادند اول حاجی ملا محمود پرسید كه مسموع می شود كه تو می گوئی من نایب امام هستم و بابم و بعضی كلمات
كه دلیل بر امام بودن و پیغمبری تست گفت بلی حبیب من و قبله ی من نایب امام هستم و باب هستم و آنچه گفته ام و شنیده اید راست است اطاعت من بر شما لازم است به دلیل ادخلوا الباب سجدا و لكن این كلمات را من نگفته ام آنكه گفته است گفته است پرسیدند گوینده كیست جواب داد آنكه به كوه طور تجلی كرده - روا باشد انا الحق از درختی - چرا نبود روا از نیكبختی - منی در میان نیست این ها را خدا گفته است بنده به منزله ی شجر طور هستم آن وقت از او خلق می شد الان من خلق می شود و به خدا قسم كسی كه از صدر اسلام تا كنون انتظار او را می كشید منم آنكه چهل هزار از علما منكر او خواهند شد منم پرسیدند این حدیث در كدام كتاب است كه چهل هزار عالم منكر خواهند گشت گفت اگر چهل هزار نباشد چهار هزار كه هست ملا مرتضی قلی گفت بسیار خوب تو از این قرار صاحب الامری اما در احادیث هست و ضروری مذهب است آن حضرت از مكه ظهور خواهند فرمود و نقبای انس و جن با چهل و پنچ هزار جنیان ایمان خواهند آورد و مواریث انبیا از قبیل زره داود و عصای موسی و نگین سلیمان و ید بیضا با آن جناب خواهد بود كو عصای موسی و كو ید بیضا جواب داد كه من مأذون باوردن این ها نیستم جناب آخوند ملا محمد گفت غلط كردی كه بدون اذن آمدی بعد از آن پرسیدند كه از معجزات و كرامات چه داری گفت اعجاز من این است كه از برای عصای خود آیه نازل می كنم و شروع كرد به خواندن این فقره بسم لله الرحمن الرحیم سبحان الله القدوس السبوح الذی خلق السموات و الارض كما خلق هذه العصا آیة من آیاته اعراب كلمات را به قاعده نحو غلط خواند تآء سموات را
به فتح خواند گفتند مكسور بخوان آن گاه الارض را مكسور خواند امر اصلان خان عرض كرد اگر این قبیل فقرات از جمله ی آیات باشد من هم از توانم تلفیق كرد و عرض كرد الحمد لله الذی خلق العصاء كما خلق الصبح و المساء باب بسیار خجل شد بعد از آن حاجی ملا محمود پرسید كه در حدیث وارد است كه مأمون از جناب رضا علیه السلام سؤال نمود كه دلیل بر خلافت جد شما چیست حضرت فرمودند آیه ی انفسنا مأمون گفت لولا نسائنا حضرت فرمود لولا ابنائنا این سؤال و جواب راتطبیق بكن و مقصد را بیان نما ساعتی تأمل نموده جواب نگفت بعد از آن مسائلی چند از فقه و سایر علوم پرسیدند جواب گفتن نتوانست حتی از مسائل بدیهیه فقه از قبیل شك و سهو سؤال نمودند ندانست و سر به زیر افكند باز از آن سخن های بی معنی آغاز كرد كه من همان نورم كه به طور تجلی كرد زیرا كه در حدیث است كه آن نور نور یكی از شیعیان بوده است این غلام گفت از كجا كه آن شیعه تو بوده شاید نور مرتضی قلی بوده بیشتر از پیشتر شرمگین شد و سر به زیر افكند چون مجلس گفتگو تمام شد جناب شیخ الاسلام را احضار كرده باب را چوب مضبوط زده تنبیه معقول نمود و توبه و بازگشت و از غلطهای خود انابه و استغفار كرد و التزام پا به مهر هم سپرده كه دیگر از این غلطها نكند و الان محبوس و مقید است منتظر حكم اعلی حضرت اقدس همایون شهریاری روح العالمین فداه است امر امر همایون است

توبه نامه ی مزبور در حزینه ی دولتی بود در این اواخر در آمده و عكسی از روی اصل برداشته و اصل در آرشیو دولتی ضبط است و در هیچ جا تا وقت بروز این توبه نامه از خزانه دولتی
مزبور شنیده نشده چنانچه در جلد قاجاریه ناسخ التواریخ كلیة احوالات باب مندرج است ولی اشاره به توبه نامه هیچ نیست لهذا محض بروز این توبه نامه اول عباس افندی گفت كه فورا این را محو نمائید بعد نظر به اینكه رشادت و تردستی خود و پدرش بها را ثابت نماید و به ازلی ها و بابی ها بفهماند كه ما شما را به خلق ثابت كرده ایم گفت محفوظ دارید و به احبا ارائه ندهید آقا سید اسد الله نیز ضبط كرده بود كه به بنده رسیده و عینا درج نمودم بعد شنیدم كه مرحوم پروفسور براون هم به دست آورده و در كتابش درج كرده پس از دیدن این توبه نامه دیگر مجال استقامت در دین بابی و بهائی برای احدی نخواهد ماند - و اینكه نوشته شد ساخته نیست ممكن است از محفل مركزی طهران در این خصوص سوال نمائید حتی جناب فاضل شهیر حاجی میرزا حسن نیكو نیز در فلسفه نیكو چند جمله این ها را درج فرموده و این توبه نامه مثل توبه نامه آقای آیتی بی اصل نیست كه اول انتشار دادند كه آواره پس از طرد شدن توبه نموده و به واسطه حاجی میرزا حسن نیكو به پیش شوقی افندی فرستاد شوقی افندی نیز نظر به اینكه عباس افندی در وصیت نامه خود نوشته كه هر كس مخالفت نمود بعد خواست توبه نماید هیچ عذری را از او قبول ننمائید لهذا حاجی میرزا حسن را نیز طرد كردند بعدا كه كتاب كشف الحیل طبع و توزیع شده بنده به محفل روحانی طهران نوشتم كه اگر آواره توبه نامه به پیش شوقی افندی فرستاد و صحیح است خوب است همان توبه نامه را طبع نموده و اعلان نمائید كه همه بدانند اظهارات این شخص مبنی بر غرض است پس از مدتی
جواب آمد و این كلمات مزبور

(راجع به توبه نامه آواره بی.. اشاره نموده بودید افتر او بهتان و عداوت او و امثالش ابدا قابل اعتنا نبوده و نخواهد بود مه فشاند... هر كسی بر خلقت خود می تند و باید - به این گونه امور اعتنا ننمود و مشغول خدمت به آستان مقدس شد البته این قبیل نفوس به جزای اعمال خود خواهند رسید و امر الله عالم را احاطه خواهد فرمود لوح مقدس عمومی جدیدا رسیده و راجع به آواره بیاناتی می فرمایند عن قریب طبع و نشر می شود و آن جناب نیز زیارت خواهند فرمود)

چون حرفشان دروغ بود فقط بدین شعر بی موضوع كفایت كرده بودند چنان چه ملاحظه فرمودید مقصود این است كه بنده هر چه نوشته و خواهم نوشت از روی مدارك و اسنادی است كه قریب سیصد تومان مایه گذاشته و جمع كرده ام محض از برای اینكه به خلق بفهمانم كه دین سازی این ها از روی چه نقشه ای است و چه نوع عوام الناس را اغوا نموده و از صراط مستقیم اسلامیت و انسانیت منحرف می سازند خیلی مضحك است در صورتی كه بنده در مجالس اسلامی از بعضی حرف ها كه تا حال در حق بهائی ها نسبت داده اند واز قضا بعضی هم بی مأخذ نیست تنقید می كنم كه جماعت این حرف ها خلق را اضلال می نماید و این ها به منزله حشیش است كه تشبث می شود با براهین ساطعه جواب این ها آسان است احتیاج به این حرف ها نیست ولی مسموع می شود كه از داخله بهائی ها هزاران نسبت به بنده می دهند و می گویند كه فلانی در مجالس می گوید كه این ها مادامی كه من زن نگرفته بودم هر شب یكی از زنانش را می فرستاد كه همفراش می شدم و بعضی می گویند كه دنیا را
گرفت و آخرت را از دست داد هر كسی نسبتی می دهد و مثل دیگران مرا نیز مطرود تصور می كنند در حالتی كه امتحان هشت ساله ی بنده و رفتار اخلاقی و تقدیسم به موجب مكاتیب واصله از حیفا و طهران و محافل روحانی ثابت است كه كل شهادت بر حسن رفتارم داده و می دهند و اگر چنانچه برای كسی شبهه باشد مدارك صحیحه موجود و ارائه خواهد شد علاوه تا روزی كه خودم بروز این مطلب نداده بودم منشی محافل روحانی مراغه بودم هكذا مكاتیب و اوراق در تحویل فانی بود كه خود بنفسه به اطلاع چند نفر حضرات را احضار كرده و در نهایت درستی نمره به نمره تحویل داده و قبض رسید از محفل روحانی گرفته ام از جمله نسبت ها كه اخیرا داده اند و القاء شبهاتی به ادارات دولتی و زمامداران امور كرده اند آن است كه فلانی خدا نكرده به علیه اعلیحضرت پهلوی خلد الله ملكه و سلطانه صحبت می نماید غافل از اینكه خود بهائیانند كه در ظاهر خود را دولت دوست به قلم داده ولی در خفیه در مكاتیب با توهین اسم اعلی حضرت را می برند چنانچه در این ضمن عین كلماتشان راجع به اعلی حضرت نوشته خواهد شد و بدول سائره ذم و قدح از ایران و سلطانش می نویسند پس اشتباه كاری نتوانند باری هر كسی نسبتی به بند بدهد فقط و فقط اغراض شخصی آن ها است كه از بعضی ترشح می نمایند چنانچه به حضرت آیتی روحی لخدماته الفداء دادند ولی الحمد الله دامن ایشان و بنده به شهادت خودشان و عموم دوستان اسلامی پاك و مقدس است و از لوث افترائاتشان ملوث نخواهد شد لوث ما عبارت از آن است كه مدتی اوقات خود را صرف ترهات و خرافات آن ها نموده ایم كه زندگانی ما را لكه دار كرده آن هم الحمد لله بی نتیجه نخواهد شد نظر به كشفیاتی
كه ایشان و بنده نموده ایم و به قول آقای نیكو به عوض قطب شمال قطب ضلان را جسته ایم دیگر كسی از عوام اغوا نخواهد شد و من كلامك الابرد (آیا آیات قرآنی هم دین سازی است لا و الله خداوند می فرماید و من تقول عینا بعض الاقاویل لا خذناه بالیمین ثم لقطعناه بالوطین اكنون سلاطین عالم بر این ظهور اعظم خاضع و خاشع شما می خواهند به ایقاظ المؤمنین سیل امر الله را مقاومت نمائید فارجع البصر بكلمات التی حررت الیك لحبی علیك و خف عن الله وتب الیه انه تواب الرحیم)

اولا كسی به اسلام نمی گوید كه دین ساخته است اگر چه معرضین ردیه نوشته ولی عین مقالاتشان اثبات دیانت مقدسه اسلامی می كند و خداوند چنانچه فرموده همیشه اسلامیت را از شر اهریمنان راهزن حفظ فرموده و می نماید و روز به روز در انتشار و علو است اما این آیه كه مرقوم رفته اولا چهار غلط فاحش سهوا نوشته شده اولی و من نیست و لو است لا خذناه بالیمین نیست لآخذنا منه بالیمین است لقطعناه نیست لقطعنا منه است الوطین باطاء مؤلف نیست الوتین با تاء منقوطه است كه می شود (و لو تقول علینا بعض الاقاویل لا خذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین)

در ثانی حقیقتا عین كلمه شهادت می دهد كه كلمة الله است بلی چنین است وقتی كه شخصی به اغراض باطنی از لعاب دهن خود دینی ساخت و خلق را اشتباه كرد البته برای خداوند لازم است كه رگ گردنش را قطع نماید و نعوذ بالله خداوند جسم ندارد كه با دست محسوس خود رگش را قطع كند بلكه امثال آواره و این ذره فانی را مبعوث می فرماید كه با كلمات سخیفه ی خودشان بطلان دیانت كثیفه شان را مكشوف دارند كه آن وقت دیگر كسی پیروی نكرده و به مذلت
كبری مبتلا می شوند و اما كلمه ی سلاطین كه اینجا نیز مكرر نوشته شده نمی دانم این حرف های یاوه بهائی ها از روی چه مأخذ است و چه چیز ایشان را مجبور می كند كه این حرف های بی مأخذ و بی اصل و بی اساس را بگویند كدام سلاطین!!! فقط توان گفت كه زعین بهائیان تعلیم داده كه در مكاتیب و اقوال خود مثل من كلمه های بزرگ استعمال نمائید و مثل آن مادری كه به دختر تربیت داد كه موقع ورود به حجله گاه و پیش داماد از حرف های پست نزن بلكه كلمه بزرگ استعمال نما دختر بیچاره نز تصور كرد كه حرف بزرگ عبارت است از فیل و كرگدن و جامیش و شتر و غیره و دیگر ندانست كه محل ایراد واقع خواهد شد آمد به اطاق داماد شروع كرد به گفتن اسامی حیوانات بزرگ كه داماد تعرض كرده بیرونش كرد حالا بهائیان نیز نمی خواهند اقلا از رعیت دم زنند و دروغ ببافند از سلاطین به قلم می آورند غافل از اینكه سلاطین سهل است ملازمین سلاطین نیز ادنی توجهی به عالم بهائی ندارند فقط این كلمات دسیسه ای است برای اغوای چند نفر دهاتی بی مشعر هشت سال است كه بنده در عالم بهائی قدم می زنم علی الاتصال متحد المآل ها را پر می كنند از اینكه الحمد لله در این ایام امر الله ترقی فوق العاده كرده و نفوس جدیده بشریعه باقیه واصل شده و به امر الله اقبال نموده اند و یدخلون فی دین الله افواجا مصداق پیدا كرده در حالتی كه یك نفر در این هشت سال زیاد نشده یك جمله از مكتوب میرزا ابراهیم منیر دیوان كه شرحی نیز از ایشان دارم در موقع خود اشاره خواهد شد

جمله ی كه در تبلیغ نفوس جدیده بی اصل به فانی می نویسد این است (باری از روزی كه تشریف برده اید این ذره چنانچه مسبوق بودید حركت مذبوحی
دارد و همه روزه عصر در محلی محفل تبلیغ منعقد است بفضله تعالی نفوس مبتدی وارد و خاضع و مصدق و مذعن می كردند یعنی از بعد صعود طلعت ودود (عباس افندی) عبد البها بلكه دویست نفر بحیات بدیع فائز گشته اند و در انظار جلوه غریبی كرده در محافل علما ولوله بر اركان معاندین (یعنی مسلمین) زلزله افتاده همه جور تشبثات منبری و مجلسی كردند لآكن مقصدشان عقیم ماند انتهی)